اجرای نمایش بهار بود و زمستان در تابستان!
به گزارش فروشگاه طفره، سرویس کودک و نوجوان خبرنگاران (ایبنا)- فاطمه نعمتی: تابستان است و لحظه های بدون درس و مدرسه در دسترس بچه هاست. این لحظه ها به عقب برنمی گردند؛ پس بهتر است از هر تابستانی که در زندگی شان می آید استفاده خاطره انگیزی داشته باشند. چطور می توانیم زمینه این خاطره سازی های خوش حال کننده را برای آنها فراهم کنیم؟
در این تابستان می توان فعالیت های سرگرم نماینده متنوعی انجام داد؛ از کتاب خواندن گرفته تا تماشا فیلم، انیمیشن و انیمه متناسب با روحیه و سن شان و بعلاوه بازی های فردی و گروهی در خانه و محله. حس وحال هر کدام از این فعالیت ها با هم فرق دارد و انجام هر کدام شان نیز به سازوکار تعیینی احتیاج دارد. برای انتخاب کتاب یا فیلم خوب باید پدر و مادر و فرزند با هم همفکری نمایند تا روحیه، سن و علایق کودک یا نوجوان در آن لحاظ گردد. علاوه بر این، برای انتخاب و اجرای یک بازی نیز باید بچه ها به یک نقطه مشترک برسند که همان گروهی انجام دادن و مشارکت در بازی است تا بتوانند از بازی شان به مقدار کافی لذت ببرند.
اما در این مطلب می خواهیم به یکی دیگر از فعالیت های تابستانه اشاره کنیم که بسیار مجذوب کننده، لذت بخش و خوش حال نماینده است. احتمالا بیشتر بچه های امروز هم مثل کودکی پدرها و مادرهایشان، در خانه با خود و عروسک شان بازی می نمایند. آنها در این بازی کردن به نوعی در حال تمرین نمایش هستند و نمی دانند. خاله بازی های دوران کودکی نمایش هایی هستند که به طور غیرمستقیم ایفا کردن نقش های مختلف را به ما یاد می دادند و به بچه های امروز هم یاد می دهند. اکنون مفاهیمی مانند نمایش و نمایش نامه تعریف کلان و بزرگسالانه ای دارند؛ اما بیایید درگیر آن نشویم و نمایش را مثل همان خاله بازی ها کاری ساده، صمیمی و لذت بخش بدانیم.
درست است که اکنون در فصل تابستان به سر می بریم؛ اما می خواهم از بهار و زمستان برایتان بگویم. کتاب بهار بود و زمستان نمایش نامه ای است برای سه تا شش ساله ها که می توانند در فضایی شاد و تعاملی آن را با هم اجرا نمایند و از تماشایش لذت ببرند.
این اثر را مصطفی رحماندوست سروده و ملیکا سعیدا تصویرگری نموده است. صفحه اول را که ورق می زنید ساختار نمایش نامه گونه بودن اثر به شما نشان داده می گردد. شاعر تعیین نموده است کدام مصرع ها را باید چه کسانی بگویند؛ اما این افراد انسان نیستند بلکه در این نمایش نامه یکی بهار می گردد و دیگری زمستان و البته نفر سومی هم داریم به نام عید که در صفحات پایانی، کَل کَل بهار و تابستان را به نقطه مشترک می رساند.
این شعر نمایشی این طور آغاز می گردد:
هر سه: آن، مان، نباران
بهار بود و زمستان
و روز عیدِ خندان
زمستان: زمستانم، سوز دارم و زور دارم
سرمای ناجور دارم
بهار: من بهارم، سبزه دارم، گل دارم
غنچه دارم، چَه چَه بلبل دارم
زمستان: سبزه و گل دوست ندارم
نم نم و دونه دونه
برف سفید می بارم
بر سرِ بام و خونه
بهار: خیلی بده گل ها رو دوست نداری
سر به سر پرنده ها می ذاری
این بگو و آن بگو ادامه دارد و بهار و زمستان به کَل کَل خود ادامه می دهند تا اینکه سروکله عید پیدا می گردد و آنها را متوجه این مسئله می نماید که وجود هر دو ضروری است. این شعر نمایشی آهنگین است و با کلمات ساده ای که دارد بیان هر مصرع را برای اجرانماینده نمایش آسان می نماید. بچه ها سه تا شش سال که می خواهند این نمایش را اجرا نمایند به سادگی می توانند مصرع های خود را حفظ نمایند و خیال شان راحت باشد که حین اجرا به مسئله ای برنخواهند خورد.
یکی دیگر از نکات مثبت این شعر نمایشی در محدود بودن تعداد اجرانماینده هاست. با توجه به اینکه فقط به سه نفر برای اجرای این نمایش احتیاج است، بچه ها می توانند در همان جمع کوچک محبت آمیز خود این نمایش را اجرا نمایند و درگیر پیدا کردن بچه ها بیشتری نباشند. به این صورت این نمایش حتی می تواند در خانه ها و بین پدر، مادر و کودک اجرا گردد؛ این طور خاطره خوش حال نماینده ای که برای کودک ساخته می گردد رنگ و بوی خانواده هم خواهد داشت.
بهار بود و زمستان نمایشی جمع وجور است؛ به این صورت که می توان با چند نشانه مرتبط به طبیعت، لباس و ظاهر بازیگران این نمایش را هم فراهم کرد. برای مثال می گردد یک لباس سبز به تنِ بازیگر بهار کرد و به زمستان هم گفت لباسی سفید بپوشد. برای عید هم می گردد یک لباس گل گلیِ صورتی انتخاب کرد که احتمالا در هر خانه ای وجود دارد: حتی در کمد لباس های مادر.
بهار بود و زمستان حال وهوای تابستانه ندارد؛ اما آنقدر فضای نمایشی و بازی گونه دارد که انتخاب کاملا مناسبی برای یک فعالیت تابستانه لذت بخش و هیجان انگیز خواهد بود؛ فعالیتی که هم کتاب در آن سهم دارد و هم هنرهای نمایشی.
این اثر را انتشارات سوره مهر در 12 صفحه مصور رنگی منتشر نموده است.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران